خلاصه کتاب الگوی راهبردی اداره رسانه ملی | علیرضا کیقبادی
خلاصه کتاب الگوی راهبردی اداره رسانه ملی ( نویسنده علیرضا کیقبادی )
کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی (در پرتو گفتمان ولایت فقیه)» نوشته علیرضا کیقبادی، به تحلیل نیازهای بنیادین رسانه ملی در عصر حاضر می پردازد. این اثر چارچوبی جامع برای مدیریت راهبردی رسانه ارائه می دهد که با توجه به تحولات سریع جهانی و چالش های پیچیده رسانه ای، اهمیت دوچندانی می یابد. کتاب حاضر نه تنها به مفاهیم و تئوری های نوین ارتباطات و مدیریت راهبردی می پردازد، بلکه با رویکردی عمیق، جایگاه رسانه دینی را در پرتو آموزه های اسلامی و گفتمان ولایت فقیه تبیین می کند.

در دنیای امروز که رسانه ها نقش بی بدیلی در شکل دهی افکار عمومی، فرهنگ سازی و پیشبرد اهداف ملی ایفا می کنند، تدوین یک الگوی راهبردی دقیق و بومی برای اداره رسانه ملی، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. مواجهه هوشمندانه با چالش هایی نظیر جنگ نرم، تغییرات مداوم ذائقه مخاطبان و هجمه های رسانه ای بیگانگان، مستلزم بهره گیری از چارچوب های فکری منسجم و عملیاتی است. علیرضا کیقبادی در این کتاب، با درک عمیق از این ضرورت ها، تلاش کرده است تا مدلی کاربردی و متناسب با مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران ارائه دهد. این مقاله، به منظور ارائه یک خلاصه جامع و تحلیلی از محتوای این کتاب ارزشمند، گامی فراتر از معرفی های سطحی برمی دارد و می کوشد تا دانشجویان، پژوهشگران، مدیران رسانه ای و علاقه مندان به مباحث راهبردی را در فهم عمیق تر مبانی، یافته ها و توصیه های کلیدی این اثر یاری رساند.
معرفی نویسنده: علیرضا کیقبادی و جایگاه او در حوزه رسانه و مطالعات راهبردی
علیرضا کیقبادی، نویسنده کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی (در پرتو گفتمان ولایت فقیه)»، یکی از چهره های صاحب نظر در حوزه مطالعات رسانه و راهبردی در ایران به شمار می رود. سوابق علمی و پژوهشی او، به ویژه در دانشگاه عالی دفاع ملی تهران، نشان دهنده تخصص وی در تحلیل مسائل پیچیده امنیتی، دفاعی و فرهنگی با محوریت رسانه است. این دانشگاه که یکی از مراکز علمی کلیدی در عرصه مسائل راهبردی کشور محسوب می شود، بستر مناسبی برای پرورش چنین دیدگاه های عمیق و کاربردی فراهم آورده است.
کیقبادی با تمرکز بر پیوند میان ابعاد نظری و عملی در مدیریت رسانه، به ویژه در بستر یک نظام ایدئولوژیک، آثاری ارزشمند را به جامعه علمی و اجرایی کشور ارائه داده است. یکی دیگر از آثار برجسته او، کتاب «مبانی جنگ رسانه ای» است که نشان دهنده اشراف وی بر ابعاد مختلف رسانه، از جمله نقش آن در نبردهای نرم و مقابله با تهدیدات فرهنگی است. این اثر نیز همچون کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی»، از سوی انتشارات دانشگاه عالی دفاع ملی تهران منتشر شده و مبین رویکرد فکری و تحقیقاتی این نویسنده در تبیین نقش راهبردی رسانه در حفظ و ارتقای امنیت و فرهنگ ملی است.
تالیفات علیرضا کیقبادی نه تنها به غنای ادبیات نظری و تحقیقاتی در زمینه مدیریت رسانه و ارتباطات کمک می کند، بلکه راهکارهای عملی و چارچوب های فکری برای مدیران و تصمیم سازان حوزه رسانه ملی فراهم می آورد. این آثار، به ویژه برای پژوهشگرانی که به دنبال فهم عمیق تر نقش رسانه در پیشبرد اهداف کلان نظام و مقابله با چالش های عصر حاضر هستند، مرجعی قابل اعتنا محسوب می شود.
اهمیت و ضرورت تدوین الگوی راهبردی برای رسانه ملی
رسانه ملی در هر کشوری، نهادی فراتر از صرفاً یک ابزار اطلاع رسانی است؛ این نهاد، ستون فقرات فرهنگ سازی، هویت بخشی و تبیین ارزش ها و هنجارهای اجتماعی به شمار می رود. در جمهوری اسلامی ایران، با توجه به مبانی ایدئولوژیک و آرمان های انقلاب اسلامی، نقش رسانه ملی اهمیتی دوچندان می یابد. از این رو، تدوین و اجرای یک الگوی راهبردی مشخص برای اداره آن، نه تنها یک انتخاب، بلکه ضرورتی حیاتی است.
نیاز به یک الگوی راهبردی، از چالش های متعدد و پیچیده ای نشأت می گیرد که رسانه ملی با آن ها مواجه است. از یک سو، با تهدیدات بیرونی نظیر جنگ نرم، تبلیغات هدفمند و گسترش فزاینده شبکه های ماهواره ای و پلتفرم های اجتماعی مواجه هستیم که تلاش می کنند افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده و با القای شبهات و اطلاعات نادرست، به هویت فرهنگی و اعتقادی جامعه آسیب رسانند. این تهدیدات، ضرورت داشتن یک «آرایش رسانه ای کارآمد و اقدامات رقابتی» را ایجاب می کند که تنها در سایه یک الگوی راهبردی مدون میسر است.
از سوی دیگر، نیازهای داخلی جامعه و تغییرات مستمر ذائقه مخاطبان، رسانه ملی را ملزم به نوآوری و به روزرسانی مداوم می کند. مخاطبان امروز، به دلیل دسترسی آسان به منابع اطلاعاتی متنوع، انتظارات بالاتری از کیفیت، سرعت و عمق محتوای رسانه ای دارند. این تغییرات، رسانه ها را ناگزیر از «مواجهه هوشمندانه با فرآیندهای پیش رو در چارچوب الگوهای مدرن و حرفه ای» می سازد.
در این میان، گفتمان ولایت فقیه به عنوان یکی از «اصول اساسی و محورهای کلیدی مبتنی بر آموزه های دینی، ایدئولوژی و فرهنگ حاکم»، نقش محوری در تعیین مسیر و رویکرد رسانه ملی ایفا می کند. این گفتمان، نه تنها مبنای مشروعیت و جهت گیری های کلان نظام است، بلکه رسانه ملی را به ابزاری برای «تبیین ارزش ها و هنجارهای اجتماعی» و «گفتمان سازی» بر اساس مبانی اسلامی تبدیل می کند. بدون یک الگوی راهبردی که این اصول را در بطن خود داشته باشد، حرکت رسانه ها «هوشمند نخواهند بود» و قادر به انجام رسالت حقیقی خود نخواهند بود. بنابراین، الگوی راهبردی، نقشه راهی است برای تبدیل رسانه ملی به یک عنصر قدرت مؤثر در کنار سایر ابعاد قدرت یک کشور، به گونه ای که بتواند به درستی در پیشبرد برنامه ها و اهداف کشور در سطح داخلی و بین المللی نقش آفرینی کند.
مفاهیم و مبانی اصلی مورد بحث در کتاب
کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی» بر پایه های نظری و مفهومی مستحکمی بنا شده است که فهم این مفاهیم برای درک عمیق تر محتوای کتاب ضروری است. نویسنده در پیشگفتار و فصل اول کتاب به تشریح و تبیین این واژگان کلیدی می پردازد:
الگوی راهبردی (Strategic Model)
الگوی راهبردی، چارچوبی منسجم و هدفمند است که جهت گیری های بلندمدت یک سازمان را مشخص کرده و راهبردهای لازم برای رسیدن به اهداف را تبیین می کند. در مورد رسانه ملی، این الگو به معنای طراحی یک نقشه راه برای مدیریت اثربخش و کارآمد سازمان، با توجه به چشم اندازها، ماموریت ها، ارزش ها و تحلیل محیط درونی و بیرونی است. هدف از تدوین این الگو، تضمین پایداری و اثربخشی رسانه در مواجهه با چالش ها و بهره برداری از فرصت هاست.
رسانه ملی (National Media)
رسانه ملی فراتر از یک سازمان اطلاع رسانی یا سرگرمی است؛ آن را به عنوان نهادی با وظایف و مسئولیت های کلان در راستای منافع ملی تعریف می کند. این رسانه، نه تنها بازتاب دهنده واقعیت های جامعه است، بلکه نقش فعالی در حفظ هویت ملی، تبیین ارزش ها، ارتقای فرهنگ عمومی و تقویت همبستگی اجتماعی ایفا می کند. در چارچوب جمهوری اسلامی، رسانه ملی مأموریتی الهی و اجتماعی دارد که فراتر از منافع مادی و سیاسی است.
رسانه دینی (Religious Media)
رسانه دینی به رسانه ای گفته می شود که مبانی، اهداف، محتوا و رویکرد آن از آموزه های دینی الهام گرفته و در راستای ترویج و تحکیم ارزش ها و اخلاقیات دینی فعالیت می کند. این مفهوم، رسانه را ابزاری برای تربیت، روشنگری و هدایت جامعه بر اساس مبانی اعتقادی می داند و با هدف تبیین دین، مقابله با شبهات و ترویج سبک زندگی اسلامی عمل می کند.
گفتمان ولایت فقیه (Discourse of Velayat-e Faqih)
این مفهوم، محور اصلی کتاب و نقطه تمایز آن با سایر الگوهای راهبردی رسانه ای است. گفتمان ولایت فقیه به مجموعه اندیشه ها، آراء، نظرات و رهنمودهایی اطلاق می شود که از سوی رهبری نظام اسلامی (ولی فقیه) در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و رسانه ای مطرح می شود. این گفتمان، به عنوان یک چارچوب ایدئولوژیک و راهبردی، جهت گیری های کلان و اصول حاکم بر فعالیت رسانه ملی را تعیین می کند و نقشی محوری در تعریف رسالت، کارکردها و مسئولیت های آن دارد. کتاب بر این باور است که الگوی راهبردی رسانه ملی باید در پرتو و ذیل این گفتمان تعریف شود.
علاوه بر این، کتاب به مفاهیمی نظیر «پارادایم های ارتباط جمعی» و «تئوری های ساخت الگوی راهبردی» نیز می پردازد. «پارادایم ها» چهارچوب های فکری هستند که نحوه درک ما از ارتباطات و تأثیر رسانه ها را شکل می دهند، و «تئوری های ساخت الگو» نیز روش ها و مدل های علمی برای طراحی و تدوین الگوهای مدیریتی را مورد بررسی قرار می دهند. این مفاهیم در کنار یکدیگر، بنیان های نظری لازم را برای تحلیل و طراحی الگوی پیشنهادی کتاب فراهم می آورند.
خلاصه سازی و تحلیل فصل به فصل کتاب
کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی (در پرتو گفتمان ولایت فقیه)» در ده فصل تدوین شده است که هر یک به جنبه ای خاص از موضوع پرداخته و در مجموع، تصویری جامع از الگوی پیشنهادی نویسنده ارائه می دهند.
فصل اول: مفاهیم اساسی
فصل نخست، به مثابه پایه ای مستحکم برای ورود به مباحث اصلی کتاب عمل می کند. در این فصل، نویسنده به دقت، تعاریف و تبیین های بنیادینی را از مفاهیم کلیدی همچون «الگوی راهبردی»، «رسانه ملی»، «رسانه دینی» و «گفتمان ولایت فقیه» ارائه می دهد. این تعاریف، نه تنها به روشن شدن اصطلاحات کمک می کند، بلکه دیدگاه خاص نویسنده را نسبت به هر یک از این مفاهیم، به ویژه در بستر نظام جمهوری اسلامی ایران، آشکار می سازد. اهمیت این فصل در آن است که با ارائه یک زبان مشترک و فهم دقیق از واژگان، زمینه را برای تحلیل های عمیق تر در فصول بعدی فراهم می آورد و از سوء برداشت های احتمالی جلوگیری می کند. این بخش به خواننده کمک می کند تا با اصول و مبانی نظری که ساختار کلی کتاب بر آن ها استوار است، آشنا شود.
فصل دوم: پارادایم ها و نظریه های ارتباط جمعی
در این فصل، نویسنده به مرور و تحلیل پارادایم ها و نظریه های مهم ارتباط جمعی می پردازد. این نظریه ها، شامل دیدگاه های مختلفی درباره چگونگی تأثیر رسانه بر مخاطب، نقش رسانه در جامعه و نحوه شکل گیری افکار عمومی است. از نظریه های تأثیر قدرتمند (مثل گلوله جادویی) تا نظریه های تأثیر محدود (مثل استفاده و خشنودی ها) و نظریه های انتقادی (مثل اقتصاد سیاسی رسانه)، همگی مورد بررسی قرار می گیرند. کیقبادی احتمالاً در این بخش، ضمن ارائه یک دید کلی از طیف نظریات موجود، به چگونگی ارتباط آن ها با الگوی پیشنهادی خود می پردازد و شاید برخی از آن ها را برای تبیین رویکرد رسانه ملی مناسب تر دانسته و برخی دیگر را به دلیل عدم سازگاری با مبانی گفتمان ولایت فقیه، نقد می کند. این فصل به مخاطب کمک می کند تا جایگاه رسانه ملی را در چشم انداز وسیع تر نظریات ارتباطی درک کند.
فصل سوم: تئوری ها و نظریه های ساخت الگوی راهبردی
این فصل به جنبه های عملیاتی تر تدوین یک الگوی راهبردی می پردازد. نویسنده در اینجا مدل ها و رویکردهای نظری مختلفی را که برای طراحی الگوهای راهبردی در سازمان ها و نهادهای گوناگون به کار می روند، معرفی می کند. این تئوری ها می توانند شامل مدل های برنامه ریزی استراتژیک کلاسیک (مانند SWOT، ماتریس BCG)، رویکردهای نوین تر (مانند کارت امتیازی متوازن، مدیریت استراتژیک بر مبنای دانش) و یا مدل های خاص توسعه یافته برای بخش عمومی یا نهادهای با مأموریت های فرهنگی باشند. در این بخش، نویسنده نشان می دهد که چگونه می توان از این ابزارها و چارچوب های فکری برای ساختاردهی و توسعه یک الگوی راهبردی مؤثر برای رسانه ملی بهره برد و چطور این نظریه ها می توانند در تدوین برنامه عمل و سیاست گذاری های آتی رسانه ملی نقش آفرین باشند.
فصل چهارم: جایگاه رسانه دینی ناظر به آموزه های دینی
این فصل از مهم ترین بخش های کتاب است، چرا که به قلب رویکرد دینی نویسنده می پردازد. در اینجا، کیقبادی به تحلیل عمیق از دیدگاه اسلام و آموزه های دینی درباره نقش و رسالت رسانه می پردازد. این بحث فراتر از صرفاً تولید محتوای دینی است و به این می پردازد که چگونه رسانه می تواند به عنوان ابزاری برای تربیت، هدایت و ترویج ارزش های اخلاقی و انسانی در جامعه عمل کند. مباحثی نظیر امر به معروف و نهی از منکر در فضای رسانه، نقش رسانه در تبیین حقیقت، مبارزه با باطل، ایجاد وحدت و انسجام اجتماعی، و مسئولیت رسانه در قبال مخاطب، از جمله مواردی هستند که در این فصل مورد بررسی قرار می گیرند. این بخش نشان می دهد که رسانه دینی، صرفاً یک ابزار نیست، بلکه یک رسالت الهی است.
فصل پنجم: رسانه دینی و سکولار
در این فصل، نویسنده به مقایسه، تقابل ها و هم پوشانی های رویکردهای رسانه دینی و رسانه سکولار می پردازد. رسانه سکولار اغلب بر مبنای آزادی بیان مطلق، منافع اقتصادی، و سرگرمی بنا شده، در حالی که رسانه دینی بر مبنای ارزش های الهی، مسئولیت اجتماعی و هدایت گری شکل می گیرد. کیقبادی در این بخش، تفاوت های بنیادین در اهداف، مبانی ارزشی، ساختار محتوا و تأثیرات اجتماعی این دو رویکرد را واکاوی می کند. او ممکن است به چالش هایی بپردازد که رسانه دینی در مواجهه با فضای رسانه ای غالب سکولار با آن روبروست و راهکارهایی برای حفظ اصالت و اثربخشی رسانه دینی در این محیط رقابتی ارائه دهد. این فصل به مخاطب کمک می کند تا تمایزات و نقاط اشتراک این دو پارادایم را بهتر درک کند.
فصل ششم: اندیشه ها، آراء، نظرات و رهنمودهای ولایت فقیه
این فصل، بدون شک، قلب تپنده و محور اصلی کتاب است. علیرضا کیقبادی در این بخش، به تحلیل و خلاصه سازی دقیق دیدگاه ها، آراء و رهنمودهای رهبران انقلاب اسلامی، به ویژه مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، درباره رسانه، اهداف، کارکردها و مسئولیت های آن می پردازد. این بخش، رسانه را نه تنها ابزاری برای اطلاع رسانی، بلکه بستری برای «جهاد تبیین»، «مهندسی فرهنگی»، «مقابله با جنگ نرم» و «حفاظت از هویت ملی و دینی» معرفی می کند.
در گفتمان اقتدارگرا، حکومت خود را متولی و قیم مردم می داند و نقشی را که برای خود در قبال جامعه قائل است، نقش یک پدر برای یک خانواده است. همانگونه که پدرِ خانواده خود را متولی امور خانواده تحت تکفل خود می داند و به واقع نیز به لحاظ تجارب عملی و توان مدیریت و قدرت فکری، اختیارِ تمشیت امور خانواده را در دست دارد و برای تحقق این هدف مقدس ابزارهای مختلف و متنوعی از قبیل تشویق و تنبیه در دست اوست، حکومت نیز در جایگاهی فراتر از جامعه و برخوردار از توان فکری و عقلی و مصلحت نسبی به مراتب بیشتر از افراد جامعه موظف به تمشیت امور جامعه بوده در این مسیر برای تحقق این رسالت سنگین می تواند از همه ابزارهای ممکن استفاده کند و جامعه را از هر آنچه برخلاف مصالح آن است بر حذر و دور دارد.
در این راستا، رهنمودهای ولایت فقیه بر اهمیت تولید محتوای هوشمندانه، به موقع و باکیفیت، تربیت نیروهای متخصص و متعهد، و به کارگیری فناوری های نوین برای انتقال پیام های اصیل تأکید دارد. این فصل با ارائه نمونه ها و تحلیل هایی از سخنرانی ها و پیام های رهبری، نشان می دهد که چگونه این دیدگاه ها، چارچوب نظری و عملی لازم را برای تدوین الگوی راهبردی رسانه ملی فراهم می آورند. این بخش، به عنوان هسته اصلی رویکرد کتاب، اهمیت راهبردی رسانه را در حفظ و پیشبرد اهداف عالیه نظام برجسته می سازد و به وضوح نشان می دهد که چرا رسانه ملی باید تحت سیطره و نظارت کامل حکومت باشد تا از استفاده خلاف مصالح جامعه جلوگیری شود.
فصل هفتم: رویکردشناسی اسناد بالادستی
این فصل به بررسی اسناد ملی و قوانین مادر می پردازد که چارچوب قانونی و راهبردی برای رسانه ملی فراهم می کنند. این اسناد می توانند شامل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سیاست های کلی نظام ابلاغی از سوی مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، قوانین مجلس شورای اسلامی در حوزه رسانه و ارتباطات، و مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی باشند. نویسنده در این بخش، چگونگی ارتباط این اسناد بالادستی با عملکرد و جهت گیری های رسانه ملی را تحلیل می کند و نشان می دهد که چگونه یک الگوی راهبردی باید با این قوانین و مقررات هم راستا باشد تا از مشروعیت و ضمانت اجرایی برخوردار شود. این فصل اهمیت تطابق برنامه های راهبردی با بستر قانونی و کلان کشور را بیان می کند.
فصل هشتم: فرآیند مدیریت دانش در رسانه ملی
مدیریت دانش به عنوان ابزاری حیاتی برای بهبود کارایی و اثربخشی سازمان ها، در این فصل در بستر رسانه ملی مورد بررسی قرار می گیرد. نویسنده توضیح می دهد که چگونه می توان با استفاده از فرآیندهای مدیریت دانش (شامل تولید، ذخیره سازی، سازماندهی، اشتراک گذاری و به کارگیری دانش)، محتوای رسانه ای را غنی تر، تصمیم گیری ها را هوشمندانه تر و برنامه ریزی ها را دقیق تر ساخت. این بخش می تواند شامل راهکارهایی برای بهره برداری از تجربیات گذشته، استفاده از تحقیقات و پژوهش های جدید، و ایجاد بستری برای تبادل اطلاعات میان بخش های مختلف رسانه ملی باشد. مدیریت دانش، به رسانه ملی کمک می کند تا به عنوان یک سازمان یادگیرنده، دائماً در حال بهبود و تطبیق با شرایط متغیر باشد.
فصل نهم: مطالعات تطبیقی
در این فصل، نویسنده با هدف غنی سازی بحث و ارائه دیدگاه های گسترده تر، به مطالعات تطبیقی می پردازد. این بخش می تواند شامل بررسی نمونه های موردی از الگوهای اداره رسانه های ملی در کشورهای دیگر (به ویژه آنهایی که دارای رویکردهای خاص فرهنگی یا ایدئولوژیک هستند) باشد. مقایسه نقاط قوت و ضعف این الگوها، نحوه مواجهه آن ها با چالش های مشابه و درس آموزی از تجربیات جهانی، به ارتقای الگوی پیشنهادی برای رسانه ملی ایران کمک می کند. مطالعات تطبیقی به نویسنده امکان می دهد تا با دیدگاهی بازتر به تحلیل الگوها بپردازد و جنبه های موفقیت آمیز سایر سیستم ها را در بستر بومی شده برای رسانه ملی ایران به کار گیرد.
فصل دهم: سخن پایانی (جمع بندی و نتیجه گیری نهایی نویسنده)
فصل پایانی کتاب، به جمع بندی کلیه مباحث مطرح شده در فصول پیشین می پردازد. نویسنده در این بخش، یک بار دیگر بر اهمیت تدوین و اجرای الگوی راهبردی برای رسانه ملی تأکید می کند و چارچوب کلی الگوی پیشنهادی خود را به صورت فشرده ارائه می دهد. این فصل، شامل پیشنهادهای راهبردی و عملیاتی برای دست اندرکاران و مدیران رسانه ملی است تا بتوانند بر اساس مبانی نظری و رهنمودهای مورد بحث در کتاب، به اهداف خود دست یابند. همچنین، چشم انداز آینده رسانه ملی با بهره گیری از این الگوهای راهبردی و نقش آن در تحولات آتی کشور، مورد بررسی قرار می گیرد. این بخش به نوعی، نقشه راهی برای آینده رسانه ملی در چارچوب گفتمان ولایت فقیه ترسیم می کند.
دستاوردهای اصلی کتاب و پیامدهای مطالعه آن
کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی (در پرتو گفتمان ولایت فقیه)» نوشته علیرضا کیقبادی، دستاوردهای مهم و پیامدهای ارزشمندی برای مخاطبان و عرصه رسانه کشور به همراه دارد. مهمترین یافته ها و نوآوری های این کتاب در حوزه مدیریت راهبردی رسانه ملی عبارتند از:
- ارائه چارچوبی بومی و جامع: اصلی ترین دستاورد کتاب، تدوین یک الگوی راهبردی است که نه تنها از مبانی نظری و علمی روز دنیا بهره می برد، بلکه به طور خاص با گفتمان ولایت فقیه و آموزه های دینی اسلام تلفیق شده است. این رویکرد بومی، تفاوت عمده ای با الگوهای صرفاً غربی دارد و آن را برای شرایط و اهداف جمهوری اسلامی ایران مناسب تر می سازد.
- پیوند تئوری و عمل: کتاب با تحلیل دقیق مفاهیم نظری، راهکارهای عملی و کاربردی برای مدیران و تصمیم سازان عرصه رسانه ارائه می دهد. این تلفیق تئوری با نیازهای واقعی میدان عمل، به کارآمدی الگوی پیشنهادی می افزاید و آن را از صرفاً یک بحث آکادمیک متمایز می کند.
- شناسایی چالش ها و ارائه راهکارها: کیقبادی با درک عمیق از چالش های داخلی و بیرونی رسانه ملی، از جمله جنگ نرم و تغییرات ذائقه مخاطب، به ارائه راهبردهایی برای مواجهه هوشمندانه با این چالش ها می پردازد. این کتاب، رسانه ملی را در موقعیتی فعال برای تأثیرگذاری و نه صرفاً منفعل در برابر تحولات قرار می دهد.
- تبیین نقش راهبردی رسانه در نظام فرهنگی: کتاب به وضوح جایگاه رسانه ملی را به عنوان یک عنصر محوری در نظام فرهنگی کشور و ابزاری قدرتمند برای تبیین ارزش ها، هنجارها و گفتمان سازی بر مبنای ایدئولوژی حاکم، برجسته می سازد. این امر به فهم عمیق تر مأموریت رسانه ملی کمک می کند.
پیامدهای مطالعه این کتاب برای مخاطبان مختلف نیز قابل توجه است:
- برای دانشجویان و پژوهشگران: این کتاب می تواند به عنوان یک منبع مرجع جامع، دیدگاهی عمیق و تخصصی در خصوص مدیریت راهبردی رسانه در بستر دینی و ایدئولوژیک ارائه دهد. این اثر به آن ها کمک می کند تا برای تحقیقات، مقالات و پایان نامه های خود، مبانی نظری و عملی محکمی داشته باشند.
- برای مدیران و کارشناسان رسانه ای: الگوی پیشنهادی کتاب، ابزاری عملی برای بهبود عملکرد، برنامه ریزی استراتژیک و تصمیم گیری های روزمره در سازمان صدا و سیما و سایر نهادهای مرتبط با رسانه ملی فراهم می آورد. این کتاب می تواند به آن ها در تدوین سیاست ها و برنامه های عملیاتی کمک شایانی کند.
- برای علاقه مندان به مسائل راهبردی و فرهنگ عمومی: مطالعه این کتاب، به درک بهتر نقش رسانه در پایداری و پیشبرد اهداف نظام، به ویژه در مواجهه با جنگ نرم و چالش های فرهنگی، کمک می کند. این اثر نگاهی متفاوت به قدرت رسانه و اهمیت مدیریت آن ارائه می دهد.
در مجموع، این کتاب نه تنها یک طرح راهبردی برای رسانه ملی است، بلکه دیدگاهی عمیق و بنیادین از چگونگی فعالیت رسانه در یک نظام ارزشی و ایدئولوژیک ارائه می دهد و از این حیث، می تواند تأثیر بسزایی بر فهم و عمل فعالان این حوزه داشته باشد.
نقاط قوت و رویکرد منحصر به فرد کتاب
کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی (در پرتو گفتمان ولایت فقیه)» نقاط قوت و رویکرد منحصر به فردی دارد که آن را از بسیاری از آثار مشابه متمایز می سازد. این ویژگی ها، ارزش علمی و کاربردی کتاب را دوچندان می کند:
- جامعیت موضوعی و ابعاد پوشش داده شده: یکی از برجسته ترین نقاط قوت کتاب، جامعیت آن است. نویسنده تنها به یک جنبه از رسانه ملی نمی پردازد، بلکه ابعاد مختلف نظری (مفاهیم، تئوری های ارتباطی و راهبردی)، عملی (مدیریت دانش، فرآیندها)، دینی (جایگاه رسانه دینی، آموزه های اسلامی) و سیاسی (گفتمان ولایت فقیه، اسناد بالادستی) را به صورت یکپارچه مورد تحلیل قرار می دهد. این جامعیت به مخاطب کمک می کند تا تصویر کاملی از پیچیدگی ها و لایه های مختلف اداره رسانه ملی به دست آورد.
- رویکرد خاص در پیوند رسانه با گفتمان ولایت فقیه: تمایز اصلی این کتاب، تأکید بر گفتمان ولایت فقیه به عنوان محور اصلی و راهبردی برای اداره رسانه ملی است. نویسنده این گفتمان را صرفاً یک ایدئولوژی سیاسی نمی داند، بلکه آن را مبنای تئوریک و عملیاتی برای تعریف اهداف، کارکردها و مسئولیت های رسانه ملی در بستر جمهوری اسلامی ایران معرفی می کند. این رویکرد، کتاب را به یک اثر بومی و متناسب با ارزش های نظام تبدیل می کند که در ادبیات جهانی کمتر نظیر آن یافت می شود.
- ارائه یک الگوی عملیاتی و کاربردی: کیقبادی صرفاً به تئوری پردازی بسنده نمی کند، بلکه تلاش دارد یک الگوی عملیاتی برای اداره رسانه ملی ارائه دهد. این الگو، فراتر از یک طرح کلی، به جزئیات لازم برای پیاده سازی و اجرای راهبردها می پردازد. این جنبه کاربردی، کتاب را به ابزاری مفید برای مدیران و تصمیم گیران حوزه رسانه تبدیل می کند که به دنبال راهکارهای ملموس برای بهبود عملکرد خود هستند.
- تحلیل چالش ها و تهدیدات معاصر: کتاب با درک صحیح از فضای رسانه ای کنونی، به چالش هایی نظیر جنگ نرم، تغییرات فناورانه و دگرگونی ذائقه مخاطب می پردازد و راهبردهایی برای مواجهه فعال و هوشمندانه با این تهدیدات ارائه می دهد. این نگاه به روز به مسائل، اعتبار و کاربردی بودن محتوای کتاب را افزایش می دهد.
- رویکرد علمی و مستند: با وجود پرداختن به مباحث ایدئولوژیک، کتاب از یک رویکرد علمی و مستند بهره می برد. استفاده از نظریات ارتباطی و مدیریتی، بررسی اسناد بالادستی و مطالعات تطبیقی، نشان دهنده دقت و عمق پژوهشی نویسنده است. این امر به کتاب اعتبار علمی می بخشد و آن را برای مخاطبان دانشگاهی نیز قابل استفاده می سازد.
این نقاط قوت، کتاب را نه تنها به یک منبع ارزشمند برای پژوهشگران تبدیل می کند، بلکه آن را به عنوان یک راهنمای عملی برای اداره کنندگان رسانه ملی در جهت تحقق اهداف متعالی نظام اسلامی مطرح می سازد.
نتیجه گیری
کتاب «الگوی راهبردی اداره رسانه ملی (در پرتو گفتمان ولایت فقیه)» نوشته علیرضا کیقبادی، اثری پیشرو و راهگشا در ادبیات مدیریت رسانه کشور به شمار می رود. این کتاب با رویکردی جامع و تحلیلی، ضرورت تدوین یک الگوی راهبردی بومی برای رسانه ملی را در عصر چالش ها و تحولات سریع جهانی تبیین می کند. از مفاهیم بنیادین و نظریه های ارتباطی گرفته تا تحلیل عمیق آموزه های دینی و رهنمودهای ولایت فقیه، هر فصل از این کتاب به درک بهتر ابعاد گوناگون رسالت رسانه ملی کمک می کند.
این اثر نه تنها یک الگوی نظری برای اداره رسانه ارائه می دهد، بلکه با تأکید بر مدیریت دانش و بررسی اسناد بالادستی، جنبه های عملیاتی و کاربردی آن را نیز مورد توجه قرار می دهد. رویکرد منحصر به فرد علیرضا کیقبادی در پیوند رسانه با گفتمان ولایت فقیه، این کتاب را به منبعی بی نظیر برای دانشجویان، پژوهشگران، مدیران و فعالان عرصه رسانه تبدیل می کند که به دنبال فهم عمیق تر از جایگاه و نقش رسانه ملی در پیشبرد اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. مطالعه دقیق و کامل این کتاب، دروازه ای به سوی درک جامع تر از ابعاد راهبردی رسانه ملی و آینده آن با بهره گیری از الگوهای فکری متناسب با مبانی نظام است.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب الگوی راهبردی اداره رسانه ملی | علیرضا کیقبادی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، ممکن است در این موضوع، مطالب مرتبط دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب الگوی راهبردی اداره رسانه ملی | علیرضا کیقبادی"، کلیک کنید.